اينكه در مجالس مى گويند «براى سلامتى امام زمان(عج) صلوات» يا «براى تعجيل در فرج دعا كنيد»، مگر ايشان هم مثل بقيه مردم دچار بيمارى مى شوند يا با دعاى ما فرج و ظهور ايشان نزديك مى شود؟!
دعا براى سلامتى و فرج امام عصر(عج)، اطاعت از امر خداوند و پيروى از رسول اكرم و اهل بيت (علیهم السلام) است. «دعا» براى آن حضرت داراى آثار و حكمت هايى است ؛ از جمله:
1. نشانه علاقه و محبّت قلبى به آن حضرت است و در نتيجه موجب تقويت ايمان و يقين است.
2. گشايش و فرج مؤمنان در آن است ؛ چنان كه خود آن حضرت در نامه اى مرقوم داشتند: «براى تعجيل در ظهورم دعا كنيد كه ظهور من، به نفع شما و موجب فرج و گشايش امور شما خواهد بود»[1].
منظور از نشانه هاى ظهور چيست؟
شيخ مفيده (ره) در كتاب الارشاد انبوهى از اين نشانه ها و علايم را به طور فشرده نقل كرده است. به نظر او مهمترين نشانه ها عبارت است از:
1. جنبش ارتجاعى سفيانى.
2. قتل سيد حسنى.
3. جنگ قدرت بنى عباس.
4. گرفتن خورشيد در نيم روز ماه رمضان.
5. شكافته شدن زمين و فرورفتن تجاوزكاران.
6. فرورفتن زمين در مشرق و مغرب.
7. توقف خورشيد به هنگام نيم روز در وسط آسمان.
8. طلوع خورشيد از مغرب.
9. قتل نفس زكيه پشت دروازه كوفه در زمره هفتاد تن از شايستگان.
10. بريده شدن سر مردى از بنى هاشم در ميان ركن و مقام.
11. ويران شدن ديوار مسجد كوفه.
12. حركت پرچم هاى سياه از طرف خراسان.
اينكه حضرت مهدى(عج) مى فرمايد : «اگر ما مراعات شما را نمى كرديم و ياد شما را از خاطر مى برديم بلا بر شما نازل مى شد» ؛ پس اين همه بلايى كه بر سر شيعيان وارد مى شود چيست؟!
ابتدا خوب است بدانيم اصل اين جملات براى شيخ مفيد نوشته شده است. در ابتداى نامه حضرت مى خوانيم :
«نامه اى به برادر با ايمان و دوست رشيد، ابو عبداللّه محمد بن نعمان - شيخ مفيد - كه خداوند عزت وى را از محل وديعه نهادن عهدى كه بر بندگان گرفته شده است مستدام بدارد. اما بعد سلام بر تو اى دوستى كه در دين مخلص و در مورد ما به يقين مخصوص گشته اى، ما در مورد (نعمت وجود) تو، خداوند را سپاس گزاريم...».
آیا در زمان ظهور، رجعت اتفاق می افتد؟ كمي در مورد آن دوران شرح دهيد؟
يكي از اعتقادات ويژهاي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معني اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي(عج) شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت بر مي انگيزاند واين باور از ويژگيهاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.[1]
مهدویت در مذهب شیعه دوازده امامی
شیعیان دوازده امامی معتقدند بنابه وعده الهی فردی از نسل پیامبر اسلام و همنام وی، نهمین فرزند از نسل حسین بن علی، با لقب «مهدی»[۲] ظهور میکند و زمین را سراسر عدل و داد میکند.
بنابه این اعتقاد، مهدی فرزند حسن عسکری (امام یازدهم شیعه) در سال ۲۵۵-۲۵۶ (قمری) بهدنیا آمده است و پس از دورهای بهنام غیبت صغری که به وسیله ی نائبان[۳] (جانشینان) خاص او با مردم بخصوص شیعیان در ارتباط بوده، غیبت طولانی (غیبت کبری) شروع شد که تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت. در این دوران کسی وی را به اختیار خود نمیتواند ببیند.
برخی از علمای متاخر شیعه مهدویت را زیر سؤال بردند؛ مانند: سید ابوالفضل برقعی قمی[۴]، حیدرعلی قلمداران، شریعت سنگلجی.[نیازمند منبع]
مهدویت در مذاهب دیگر شیعه
از اتفاقاتی که باعث بسط ایده مهدی شد فوت ناگهانی اسماعیل فرزند جعفر صادق امام ششم شیعیان به سال ۷۶۲ میلادی که به عقیدهٔ شیعیان اسماعیلی پیشتر امام هفتم شیعه تعیین شدهبود. هرچند اکثر شیعیان گرد فرزند دیگر جعفر صادق، موسی کاظم، گرد آمدند اقلیتی از شیعیان مرگ اسماعیل را نپذیرفتند و ادعا کردند که اسماعیل هنوز زندهاست و در غیبت به سر میرود. به باور آنان اسماعیل همان امام غایب است.[۵] با ظهور خلفای فاطمی در مصر با استناد به احادیثی که توسط اسماعیلیه و سایر منابع نقل شده بود. مهدی به اولین خلیفه فاطمی و جانشینانش نسبت داده شد. در عین حال اسماعیلیان انتظار دارند که در آخرالزمان امام هفتم اسماعیلیان تحت نام قائم ظهور کند.[۶]
در شیعه زیدی که برای امامها قدرت فوق انسانی قائل نیستند، اعتقاد به مهدی بسیار کمرنگ است. در طول تاریخ افرادی مهدی پنداشتهشدند یا ادعا شدهاست که زندهاند و به غیبت رفتهاند. از جمله حسین بن قاسم عیانی، امام زیدیه(۴۰۱-۴۰۳ هجری قمری)، در یمن توسط گروهی از زیدیه که به حسینیه معروف شدند. اما این اعتقاد در مورد این افراد از سوی اکثریت زیدیه به رسمیت شناختهنشدهاست.[۶]
مهدویت در اهل سنت
بنوشته رضا اصلان با توسعه دکترین مهدی در نزد شیعیان فقه سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرند.[۵] بنوشته مادلونگ با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثین مهم اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچگاه بعنوان مبانی اصلی فقه اهل سنت در نیامدهاست. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شدهاست، ولی بصورت نادر. بسیاری از علمای مشهور اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کردهاند. البته به گفته مادلانگ این اجتناب کمتر بخاطر عدم اعتقاد به مهدی[۶] و بیشتر (بگفته رضا اصلان بخشی) بخاطر برنیانگیختن شورشها و جنبشهای اجتماعی بودهاست.[۵][۶] موارد استثنایی مانند ابن خلدون در کتاب مقدمه وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت میکند و تمام احادیث مربوط به مهدی را ساختگی میداند. در میان محدیثین و علمایی که به مهدی پرداختهاند. دیدگاههای مختلفی وجود دارد. نام مهدی بارها در کتاب «مسند» احمد بن حنبل (رئیس مکتب فقه حنبلی از فرق اربعهٴ اهل سنت و از امامان چهار گانه اهل تسنٌن) ذکر شده است و احادیث گوناگون و متعددی در خصوص نشانههای ظهور مهدی موعود و قرار گرفتن عیسی در رکاب وی در آن وجود دارد. احمد بن حنبل در اثر خود آورده است که: «سفیان بن عیینه از عاصم از عبدالله بن مسعود [صحابی بزرگ پیامبر] از پیغمبر برای ما حدیث کرد "لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی، یواطی ء اسمه اسمی." یعنی «قیامت برپا نمیشود، تا مردی از خاندان من که همنام من است ظهور کند[۷]. در ذکر اهمیت و اعتبار «مسند» احمد بن حنبل نزد اهل تسنن همین بس که تقیالدین سبکی در صفحه 201 جلد اول «طبقات الشافعیه» مینویسد: «مسند احمد حنبل یکی از پایههای معتقدات مسلمانان است» و جلالالدین سیوطی از دانشمندان مصری مسلمان سنی در مقدمه جمعالجوامع و علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی صاحب کنزالعمال در صفحه 3 از جلد 1 نیز مینویسند «کل ما فی مسند احمد حنبل فهو مقبول». یعنی: «آنچه در مسند احمد حنبل است مورد قبول اهل تسنن میباشد»[۸]. در احادیثی در کتابهای اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است، در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست. یا گفته شدهاست که به همراه عیسی قیام میکند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن و یا فرزند حسن عسکری امام دوازده شیعیان ذکر شدهاست.[۶] در طول تاریخ تا عصر حاضر اهل سنت مناظرات عمیقی بین علمای اهل سنت در مورد نقش منجیگونه مهدی و نقش سیاسی او وجود داشتهاست.[۵]
اما بنوشته سید حسین نصر، اهل سنت معتقدند که مهدی از خاندان پیامبر اسلام با نام «محمد» است و در آخرالزمان به همراه عیسی ظهور میکند. وی همچین مینویسد که اعتقاد به آمدن مهدی در بین مسلمانان آنچنان قوی است که در طول تاریخ، به خصوص در زمانهای فشار و سختی، باعث ظهور مدعیان مهدویت شدهاست.[۹] همچنین نویسندگان اهل سنت معاصری مانند عبدالمحسن بن حمد العباد، محمد علی الصابونی، عبدالعزیز بن باز در کتابها و سخنرانیهای خود به حدیثهای منسوب به پیامبر اسلام در مورد مهدی و منجی آخر زمان اشاره کردهاند و این احادیث را متواتر دانستهاند.[۱۰][۱۱][۱۲]
بنوشته دنیس اسپلبرگ مفهوم مهدی هر چند از اعتقادات اصلی اهل سنت نیست ولی در طول تاریخ مورد توجه اهل سنت بودهاست. در سال ۱۸۸۱ محمد احمد در سودان ادعا نمود که مهدی میباشد و قیامی را آغاز نمود که تنها در سال ۱۸۹۸ توسط نیروهای بریتانیا سرکوب شد. اعتقاد به مهدویت محرک قیامهایی در غرب و شمال افریقا در قرن نوزدهم بود. در سال ۱۸۴۹ بو زیان قیامی را در الجزایر علیه نظام مالیاتی فرانسویان و اشغال کشورش توسط فرانسویان تحت نام مهدی رهبری نمود.[۱۳]
مهدویت سیاسی
عبدالکریم سروش از معدود متفکرانی است که به واکاوی نسبت میان مهدویت و سیاست و ارائه تصویری نو از مهدویت پرداختهاست. وی معتقد است مهدویت سیاسی در طول تاریخ حداقل به چهار شکل خود را در سیاست نشان دادهاست:
- نظریهٔ ولایت مطلقهٔ فقیه:نظریه ولایت مطلقه فقیه که با دموکراسی سازگار و قابل جمع نیست فرزند مهدویت سیاسی است. مهدویت سیاسی توجیهگر امتیازات ویژه فقها برای حکومت در نظریه ولایت فقیهاست. مهدویت سیاسی بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه، ولی فقیه را نائب حجت بن الحسن فرض میکند و همان اختیاراتی را به ولی فقیه در قدرت و تصرف در نفوس و اعراض و اموال مسلمین میدهد که امام غائب داراست.[۱۴]
- نظریه سلطنت به نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی: شکل دیگر مهدویت سیاسی در طول تاریخ که سروش به آن اشاره میکند نظریه «سلطنت به نیابت از امام زمان پادشاهان صفوی» بودهاست. این تز درواقع نظریه سیاسی صفویان بود. این تز هم با دموکراسی آشکارا در تعارض است.[۱۴]
- نظریه بیعملی سیاسی حجتیه: شکل دیگر مهدویت سیاسی مورد اشاره سروش، نظریه بیعملی سیاسی در زمان غیبت و غاصب شمردن حکومتهای پیش از ظهور «امام زمان» است. درطول تاریخ بسیاری از فقهای شیعه مدافع این نظریه بودند و قبل از انقلاب اسلامی هم این نظر توسط انجمن حجتیه تبلیغ میشد.[۱۴]
- نظریه اسلام انقلابی یا انتظار مذهب اعتراض شریعتی: از دید سروش یکی دیگر از اَشکال مهدویت که با دموکراسی چندان همخوانی ندارد نظریه «انتظار مذهب اعتراض» دکتر علی شریعتی است. شریعتی در مقاله انتظار مذهب اعتراض در قامت یک اتوپیاگرا و تاریخ گرای معتقد به جبر تاریخ ظاهر میشود که رویکردی پراگماتیستی به انتظار و مهدویت برای تغییر وضع موجود و دست یابی به اتوپیای مورد نظر خود دارد.[۱۴]
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1